به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، احمد تلوری- میزگرد نقد و بررسی عملکرد جنبش دانشجویی دهه ۸۰ همزمان با برگزاری دوره اسلام ناب با حضور حجت الاسلام مجتبی عرب، مسئول پیشین بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف، سجاد صفار هرندی، مسئول پیشین بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، حجت الاسلام حمزه وطن فدا، دبیر پیشین مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه صنعتی اصفهان و سجاد اکبری، مسئول سیاسی پیشین بسیج دانشگاه امیرکبیر برگزار شد.
سجاد صفار هرندی مسئول پیشین بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در ابتدای این نشست گفت: بخش اعظمی از تشکلهای دانشجویی در دهه ۸۰ با یک تحول نسلی ریشه ایتر و رادیکالتر مواجه شدند و به نوعی میتوان این دهه را دهه گذار از بچه رزمندهها به متولدین دهه ۶۰ دانست. چون تشکلهای دانشجویی در دهه ۷۰ در سیطره کسانی قرار داشت که جز بچههای جبهه و جنگ بودند و البته علاوه بر دفاتر بسیج این وضعیت نیز با شدت کمتری در بین دفاتر انجمن اسلامی حاکم بود.
وی بیان کرد: در دهه ۸۰ دوگانه بین بسیج دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت در فضای دانشگاه خیلی پر رنگ بود هر چند که به تدریج طیفهای مختلفی حول این دو قطبی شکل گرفت به نوعی که طیف چپ و مارکسیستی در این دوره بروز و ظهور یافت و یا در بین دانشجویان انقلابی سطحی از طیف بندی و تمایز ظاهر شد که در پی آن جنبش عدالتخواه دانشجویی در سال ۸۳ شکل گرفت اگر چه تقابل بین بسیج و جنبش عدالتخواه دانشجویی در آن دوره در مراحل خفیف و ضعیفی قرار داشت تا جایی که این دو در بسیاری از موارد با هم عمل میکردند.
صفار هرندی با اشاره به اینکه موضع تشکلهای دانشجویی در مواجهه با حملات، شبهات و جریان سازیها در دوره اصلاحات در محیط دانشگاه یک موضع پدافندی و تدافعی بوده، افزود: در دهه ۸۰ با هدایت رهبر معظم انقلاب دوره جدیدی شروع شد و در پی آن موضع پدافندی جنبش دانشجویی به یک موضع آفندی تبدیل شد. همچنین در این دوره یک صورت بندی گفتمانی جدید شکل گرفت که مفهوم محوری آن عدالتخواهی بود و ما این عدالتخواهی را به عنوان یک مفهوم مبارزه با فساد میفهمیدیم.
وی تصریح کرد: در دهه ۸۰ نقطه طلب عدالت نقطهای بود که ما به واسطه آن میتوانستیم جدای از موضع تدافعی خود در مقابله با فشارها و شبه افکنیها در مورد مسائل مختلف از جمله ولایت فقیه به طرف مقابل بگوییم بحث راجع به ولایت فقیه، فلسفه سیاسی، سروش و کدیور را بی خیال شود و بیایید ببینیم که دولت اصلاحات در عمل برای مردم چه کرده که این رویه در اوایل دهه ۸۰ کم و بیش شکل گرفت و با پیروزی احمدی صورت جدیتر و قدرتمندتری پیدا کرد و ما از این حیث یک تحول گفتمانی در گفتمان جریان دانشجویی انقلابی نیز داشتیم.
همچنین سجاد اکبری، مسئول سیاسی پیشین بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر گفت: رگههای اختلاف بین جریان انقلابی و جریان غربگرا در نوع نگاه به مردم را همواره میتوان در عرصه سیاست پیدا کرد؛ اما اتفاقی که در دهه ۸۰ افتاد این بود که گفتمانی روی کار آمد که مناسبات را به هم زد به این صورت که در آن زمان مجموعههای رسمی منتسب به نظام میخواستند آقای قالیباف رئیس جمهور شود، ولی طیف جدی از جنبش دانشجویی معتقد بود که باید به احمدی نژاد رای بدهیم؛ مثلا جامعه اسلامی دانشجویان که در سالهای قبل منتسب به حزب موتلفه بود به یکباره گرایش جدی به احمدی نژاد پیدا کرد؛ البته همان موقع هم دعوای ما با انجمن اسلامی برپا بود به گونهای که مهمترین کار ما این بود که با این تشکل کلکل کنیم؛ ولی انگار سیاست زیرورو شده بود به گونهای که جریان چپ و راست به جریان اصلاح طلب و اصول گرا تبدیل شده بودند و جریان اصولگرا سویههای عدالت خواهی به خود گرفته بود و بر همین اساس یکی از درگیریهای ما با دانشگاه آزاد و لزوم تحقیق و تفحص از این دانشگاه و یا تجمع در مقابل قوه قضائیه به خاطر عدم برخورد با پروندههای فساد بود.
وی بیان کرد: در دهه ۸۰ آرایش سیاسی در کشور تغییر یافت و گفتمان عدالتخواهی محوریت پیدا کرد و این تغییرات نیز در جنبش دانشجویی اثر خود را گذاشت؛ اما اینگونه نبود که بگوییم یک قطب سیاسی جدید در عرصه سیاسی کشور شکل گرفته بلکه قطبهای قدرت سیاسی که از گذشته سیاست را رقم میزدند همچنان وجود داشتند و فقط یک جریان قدرت گرفته بود؛ و این بدان معناست که در دهه ۸۰ دسته بندی سیاسی سنتی عوض شد و این مشخصهای بود که در تمام اتفاقاتی که میافتاد میتوان آن را دید.
وطن فدا، دبیر پیشین جنبش عدالتخواه دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان نیز گفت: در دهه ۵۰ با شروع حرکت انقلاب فضای عدالتخواهی در فضای دانشگاه حاکم شد و جریانهای چپ بلامنازع در فضای دانشجویی حرکت میکردند و فقط دعوای آنها سر نحوههای چپ بودن بوده به این معنا که چپ اسلامی باشند یا چپ غیر اسلامی اعم از چپ مائویستی نزدیک به چین یا چپ نزدیک به آمریکای لاتین و این فضا تا وقتی که جنبش دانشجویی به امام پیوند خورد و به مدار انقلاب اسلامی نزدیک شد ادامه یافت. همچنین ما در دهه ۶۰ فضایی داشتیم که فضای بارور دانشجویی در دهه ۵۰ این بار در دهه ۶۰ عملا در جمهوری اسلامی بار برمی داشت به گونهای که جنبش دانشجویی نقش به سزایی در جنگ و تاسیس سپاه، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی و امثالهم ایفاء کرد.
وی افزود: دهه ۷۰ فضایی بود که جنبش دانشجویی دچار استحاله و پشیمانی شد و به تبع فضای ادواری دانشجویی خود برگشت؛ مثلا دفتر تحکیم وحدت به مقلد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و یا تسخیرکنندگان لانه جاسوسی تبدیل شد. از طرفی در این دهه دانشگاه خیلی از بیرون اداره میشد و ادوار روی آن سایه انداخته بودند.
وطن فدا با بیان اینکه جنبش دانشجویی در دهه ۷۰ دچار دگردیسی شد و این دگردیسی نیز با یک شیفت پارادایمی فضای دوم خرداد را خلق کرد، افزود: در دهه ۷۰ حزب اللهیها در دانشگاهها کاملا در مقابل دوم خردادیها منفعل بودند به گونهای که در این دوره جریان دانشجویی چپ و استحاله شده غرب زده صاحب گفتمان بودند و حزب اللهی هم هیچ آورده مفهومی و گفتمانی نداشتند.
وی با اشاره به اینکه دوم خردادیها در دهه ۷۰ به شدت در پی ترویج فضای سکولاریسم بودند و از طرفی شاهد سرریز دعواهای معرفت شناسانه سروش در دانشگاهها بودیم، تصریح کرد: جریانی که در دهه ۷۰ به کمک جریان دانشجویی انقلابی آمد تا یک مقدار حرف تولید کند موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی بود و بعد از آن با شکل گیری دورههای طرح ولایت دانشجویان انقلابی توان مقابله با دوم خردادیها را پیدا کردند.
وطن فدا با بیان اینکه در دهه ۷۰ حرفهای ویژه انقلاب در دانشگاه مطرح نمیشد و امام نیز به هیچ وجه در این محیط زنده نبود و حتی حرفهای رهبر انقلاب هم که کلماتش راهگشا و ویژه است مطرح نمیشد، اضافه کرد: بعد از دگردیسی جنبش دانشجویی در دهه ۶۰ و ۷۰ جنبش دانشجویی انقلابی یک بار دیگر با یک هویت و حرف جدید در دهه ۸۰ متولد شد.
حجت الاسلام عرب، مسئول پیشین بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف در این نشست گفت: یکی از اتفاقاتی که در دهه ۸۰ شاهد وقوع آن بودیم افول فضای سیاست زدهای بود که در دهه ۷۰ در دانشگاهها شکل گرفته بود. این فضا دارای دو لایه اندیشهای و کنش سیاسی همراه با زد و خورد و تجمعهای خشن بوده است.
وی بیان کرد: همچنین در دهه ۸۰ شاهد تولد و روی کار آمدن یک گفتمان جدید ایجابی اثباتی به واسطه طرح رهبر معظم انقلاب و عمدتا توسط فضای دانشجویی در متن جامعه بوده ایم و این خیلی مهم است، چون وقتی ظاهر جامعه را در آن زمان میبینیم متوجه میشویم که هنوز ماجراهایی مانند سر و صداهای ماجراهای سال ۷۸، انتخاب مجدد رئیس دولت اصلاحات، برخی زد و خوردها در فضای دانشگاه، ماجرای سال ۸۳ دانشگاه تهران و آمدن رئیس دولت اصلاحات به این دانشگاه و ماجرای آغاجری راجع به ارتداد در سالن تربیت بدنی دانشگاه صنعتی شریف با قوت وجود داشته اند، اما با همه این اتفاقات میبینیم که به آرامی یک جریان گفتمانی دیگری با ضرب دست رهبر معظم انقلاب و با حضور جدی جنبش دانشجویی و اتفاقا در امتداد فضای دانشجویی و سیاسی کشور شکل میگیرد.
عرب افزود: جریان گفتمانی که با ضرب دست رهبر معظم انقلاب در دهه ۸۰ شکل گرفت بر این باور بود که اصل در انقلاب مسئله عدالت، مسئولیت پذیری مسئولین و خدمت گذار بودن آنها و همچنین مبارزه با فساد است که همگی با شعارهای فطری انقلاب تناسب داشتند و این رویکرد نیز علی رغم باور فضاهای سیاسی آن زمان در سال ۸۴ نشان داد که با استقبال جامعه مواجه شده به هر روی این استقبال در مقطعی اتقاق افتاد که از یک سو کشور با تنشهای ناشی از رد صلاحیتهای گسترده مجلس هفتم و همچنین تنشهای ناشی از حمله آمریکا به عراق و افغانستان مواجه بوده و از طرفی این احساس وجود داشته که جمهوری اسلامی در سراشیبی سقوط قرار دارد؛ اما به طرز شگفت انگیز و غیرقابل باوری برای لایه نخبگانی جامعه شاهد انتخاب دولتی با گفتمان دیگری در سال ۸۴ بودیم.
وی با اشاره به اینکه ما از سال ۸۴ به بعد وارد مقطع دیگری از دوران فضای سیاسی کشور و جنبش دانشجویی شدیم، اظهار کرد: جریان بسیج دانشجویی با روی کار آمدن دولت جدید در سال ۸۴ خود را در تقویت نسبت گیری با این دولت مکلف میدید و این در حالی بود که دوستان ما در جنبش عدالتخواه دانشجویی تا سال ۸۷ در یک حال رفت و برگشت قرار داشتند و معتقد بودند که همچنان باید منتقد بمانند و اشکالات را فریاد بزنند در غیر این صورت اگر وارد موضع دفاعی شوند مانند یک تشکل سیاسی حذف میشوند و این رویه نیز تقریبا تا انتخابات سال ۸۸ و دیدار معروف شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی با میرحسین موسوی در اسفندماه سال ۸۷ ادامه داشت.
عرب اظهار کرد: ما کنشهای سیاسی پر از زدوخورد مانند دهه ۷۰ را تا سال ۸۵ در تدفین شهدا در دانشگاه صنعتی شریف و در جریان حضور احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر شاهد بودیم؛ اما به تدریج یک تغییر موازنه فکری با این رویکرد که برای اداره کشور باید حرفهای ایجابی داشته باشیم شکل گرفت و از اینجا به بعد بازاندیشیهای عمیق تری را در جریان دانشجویی شاهد بودیم به گونهای که بحثهایی مانند علم دینی و بحثهای تمدنی به سمت یک اوج گیری پیش میرفت و این اتفاق نیز به برکت دست فرمان طرح ولایت در مواجه با حلقه کیان و کذا شکل گرفته بود و اصلا منشاء موج گرایش دانشجویان به تحصیل در حوزه علمیه و کوچ جدی به حوزه علوم انسانی را باید انتهای این دوران بدانیم.
وی با بیان اینکه اتفاقات سال ۸۸ به مثابه یک سیل محکمی بود که به صورت جریان انقلابی خورد، چون این جریان دید که انگار بدنه نخبگانی را باخته است، افزود: سال ۸۸ سال شروع رشد قارچ گونه و کثیر حلقههای میانی مثل ایتان، پژوهشکده شهید رضایی در حوزه فناوری و سفیر فیلم در حوزه رسانه و مستند بود و تاسیس این مجموعهها نیز عمدتا تحت تاثیر عواقب اتفاقات دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد قرار داشت؛ اما وارد دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد که شدیم هم ماجرای فتنه در شروع این دوره بود و هم ماجرای زاویه گرفتنهای جدی دولت با گفتمان اولش شکل گرفت و در عین حال یک سری درگیریهای بسیار بد، سخیف و ضربه زننده سیاسی درون جریان سیاسی حزب اللهی چه در فضاهای سیاسی و دانشگاه و چه در فضای فی مابین اعم از دولت، سپاه، رسانههای اصول گرا، جریانات اصولگرا، جریان دانشجویی و جریانات انقلابی به وجود آمد و همین هم زمینه طلوع شوم دولت روحانی شد.
در ادامه صفار هرندی مسئول پیشین بسیج دانشجویی دانشگاه تهران گفت: در دهه ۸۰ دولتی روی کار آمد که جریان دانشجویی انقلابی آن را دولت خودش میدانست و این در حالی بود که در سال ۸۴ هیچ کدام از جریانات سیاسی، احزاب و نهادهای ذی نفوذ موثر در سیاست تحقیقا با آقای احمدی نژاد همراه نبودند از این رو بال حرکت او عمدتا بچههای دانشجو بودند. مضاف بر این در دوره احمدی نژاد فضای دانشگاه به شدت دو قطبی بود و قطب مقابل نسبت به احمدی نژاد و دولت یک حساسیت و مخالفتی ورای مخالفت سیاسی معمولی داشت به گونهای که این مخالفت توام با یک خشم و نفرت بیمارگونه بود و البته مخالفت موجود نیز نه تنها در بین تشکلهای دانشجویی بلکه در بین بافت اساتید هم وجود داشت. با این اوصاف اقتضای موقعیت این بود که فضای دانشجویی انقلابی تا حد زیادی کارویژه و ماموریت خود را دفاع از دولت قرار دهد؛ البته در آن مقطع، چون وجه مطالبه گری برای جنبش عدالتخواه دانشجویی خیلی حیثیتی و هویتی بود شاید آنها خیلی کمتر به حمایت از دولت پرداختند و موضع آنها نیز بیشتر به اصولگراهای منتقد احمدی نژاد همچون آقای افروغ نزدیک بود.
وی افزود: ما در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بسیج را تشکیلات ولایت و نیروی پیشروی امر ولایی میدانستیم و البته حمایت رهبر معظم انقلاب از دولت از سال ۸۴ تا ۸۸ نیز فوق حمایت رهبری از یک دولت بود. با این وجود در آن دوره به ندرت تشکلهای انقلابی موضوع گیری علنی در نقد دولت انجام میدادند جز در موارد محدود و مشخصی که ناظر به یک فرد خاص بود؛ البته درجلسات خصوصی و در نشستهای پاستور که با حضور رئیس جمهور وقت برگزار میشد فضای انتقادی وجود داشت و دولت مورد انتقاد قرار میگرفت پس اینطور نبود که هیچ نکته، ابهام و اختلاف رای و مشربی با دولت وجود نداشته باشد.
در ادامه عرب دبیر پیشین جنبش عدالتخواه دانشجویی گفت: بسیج دانشجویی، چون خودش را تشکل پای کار رهبر انقلاب میدانست با این وجود علی رغم طعنههایی که میخورد، اما پای کار دولت احمدی نژاد ایستاد و این ایستادگی هم به این معنا نبود که ذی نفع باشد؛ مثلا در آن برهه ما به این قضیه که مهرداد بذرپاش قبلا مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف بوده و حالا رئیس مشاوران جوان احمدی نژاد شده خیلی توجه نمیکردیم بلکه به این نگاه میکردیم که رهبر معظم انقلاب در تابستان سال ۸۷ در دیدار با دولت صحنه کشور را صحنه جنگ احزاب تصویر میکردند که در پی آن دیدیم که آقای هاشمی با کمک لاریجانی یک همایش نه به احمدی نژاد را در آستانه ۳۰ سالگی انقلاب با حضور سیاسیون برگزار کرد و بعد از آن هم عدهای دیگر در دانشگاه صنعتی شریف آمدند و احمدی نژاد را شستند با این اوصاف در یک صحنه اینچنینی بسیج دانشجویی به درستی و با یک هوشمندی تشخیص داد که ما وارد یک مرحله ایجابی از کشورداری شدیم و باید روی نقاط مباررزه سیاسی در دفاع از دولت احمدی نژاد ایستاد، چون آن دولت نماد پیش بری یک معنای انقلابی بودن در جمهوری اسلامی بود.
وی با بیان اینکه بسیج دانشجویی جز تشکلهایی بود که یک سال زودتر و به خوبی توانست تشخیص دهد که کشور در آستانه سال ۸۸ وارد یک انتخابات عادی نخواهد شد و این مسئله مهمی بود، تصریح کرد: امروز تشکلهای دانشجویی نه دولت سیزدهم و نه مجلس یازدهم را چندان ثمره خود نمیدانند، اما این نگاه در بین جنبش دانشجویی نسبت به دولت اول احمدی نژاد وجود نداشت اگر چه دولت دوم او منتقدین جدی در بین جریان دانشجویی و حزب اللهی داشت.
عرب بیان کرد: در دور دوم دولت احمدی نژاد جریان انقلابی، جریان دانشجویی و جریان سیاسی اصلا متوجه نبود که تضعیف دولت احمدی نژاد و تضعیف گفتمان او ولو با انحرافاتی که داشت نتیجه اش رو آوردن به یک گفتمان خالصتر و نابتر انقلابی نیست بلکه نتیجه اش این است که فضای عمومی جامعه از دست دیوانهها به دست دزدها پناه میبرد و این بازگشت به جریان هاشمی رفسنجانی است که اتفاق هم افتاد.
وی اظهار کرد: ما در دولت احمدی نژاد با یک جریان دانشجویی روبرو بودیم که دارای شجاعت در تایید هر حرکت انقلابی بود و این خیلی درست است، چون بنای جنبش دانشجویی نباید بر نق زدن باشد و من نمیدانم این نق زدن از کجا آمده البته، چون ما در دوره روحانی به این نق زدن عادت کرده ایم دوستان باید این مسئله را با خودشان حل کنند. اساسا تقویت اقدامات دولتی کارگزاران چه در مجلس و چه در دولت جز کارهایی است که بر عهده جنبش دانشجویی است و جنبش دانشجویی در دوره احمدی نژاد به صراحت این را میپذیرفت. یکی دیگر از مواجهههای پخته بخشی از جنبش دانشجویی با دولت احمدی نژاد این بود که موضع انتقادش موضع نقد برادر بود و این خیلی با نقد کسی مثل حسن روحانی و یا هاشمی رفسنجانی خیلی فرق داشت و رهبر معظم انقلاب هم همواره تاکید میکرد که نوع مواجهه با دولت ابتدا باید در جهت تقویت دولت باشد.
وی با بیان اینکه علی رغم همراهی جنبش دانشجویی با دولت احمدی نژاد، اما این جنبش به عنوان رسانه دولت عمل نمیکرد به گونهای که در مسائلی مانند اظهارات مشائی و یا انتصاب او به عنوان معاون اول رئیس جمهور و یا انتصاب کردان به عنوان وزیر کشور ما فاصله گذاریها را میدیدیم، افزود: جنبش دانشجویی بعد از اتفاقات سال ۸۸ یک جمع بندی عمیق به سمت حرکتهای ایجابی داشت به گونهای که بروز بسیاری از شجرههای طیبهای که امروز در حلقههای میانی میبینیم پبامد امتداد یافتن جریان دانشجویی دهه ۸۰ بوده است؛ البته جنبش دانشجویی بر خلاف اوایل دهه ۸۰ که توانست با آگاهی خود جامعه را بسازد پس از آنکه دچار خواب غفلت شد در سال ۹۲ با روی کار آمدن دولت روحانی با صحنهای مواجه شد که خودش هم باورش نمیشد.